کاوه

مامان جوجو ماشین دده پیشی هاپو نقشه اینا رو اقا نقشه یعنی نقاشی بکش برام با یه خودکار و دفتر میاد پیشم امر می فرماید ...

تازه گیا کاوه جون به یک سری وسائل علاقه خودشو با جمع کردنشون و جلو دست و پا نگذاشتن داره نشون میده و من خیلی خوشحالم شاید اینطوری نظم و ترتیب و یاد بگیره مثلا کتابای حمومشو دیگه نمیاره تو حموم میترسه خراب بشن ولی در عوض ماشین کنترلیاشو میاره یا دو تا عروسک کوچیک که همش جاشون روی دراور تختشه هر موقع احساس خطر کنه میپره برشون میداره میخواستم ازشون عکس بگیرم که یهو پرید تو اتاقشو برشون داشت و بدون نگاه به من رفت ولی با مکر و حیله یه عکس گرفتم تو ادامه مطلب این کتابای حمومش اینا هم همون دو تا که گفتم بعدی هم حمله انتحاری کاوه کتاب بادی که بالشت دو نفرش کرده هی به من میگه بیا لالا ...

وقتی چترت پسرکم خداست بگذار ابر سرنوشت هر چه میخواهد ببارد کاوه نصف شب هوس بازی با باباش کرد ولی از اونجا که من در صحنه حضور نداشتم و اسباب بازی هایی که کشون کشون از اتاقش میاره بیرون و میریزه وسط هال و از جلو دست و پاهاش جمع نکرده بودم روی یکیشون سر میخوره و سرش به لبه میز تی وی برخورد میکنه و اخر داستان منجر به بخیه و ... ...

مگه اینکه بخوابی بشه یه عکس گرفت ...

کاوه شدیدا وروجکی شده واسه خودش هم ما رو از نفس میاندازه هم خودشو درب و داغون میکنه این روزا همش درگیر زخم های کاوه هستم تا الان دو تا ناخنش پریده خدا بخیر کنه سومیو این اسباب بازی جدیدشه حباب سازه بهش میگه اسب هی بهش میگم بگو شتر میگه اسب پای مصدومش با اون انگشت کوچولو ورم کردش تو عکس معلومه چند هفته پیش همش تو راه دکتر بودیم از این شهر به اون شهر این عکسا هم تو مسیر گرفتم ...

...

هر جا گل میبینه میپره پایین ...

چقدرررررررررررررر شلوغ بود ساعت 3 شب ...

آلفرد خرگوشی دوست نیمه راه کاوه خان که بعلت آلرژی و شوت شدن توسط خاله و پسر خاله ها نگه داری میشه ...